ترسید و بعد بدش آمد از آن چیز سیاه نرم که آدمهای بلدیه شروع کرده بودند و داشتند از سردر الماس، که انتهای باب همایون بود، روی زمین پهنش میکردند و تا اطراف توپخانه پیش میرفتند.
3 روز بعد همه اطراف توپخانه را بسته بودند و اولین نفر «ملک فیصل اول» پادشاه عراق به همراه رضاخان از آن گذشت. اصلاً خیابان تهران به افتخار پادشاه عراق با آن سیاهی که وقتی هوا گرم میشد و آفتاب تند میتابید، داغ و نرم میشد، پوشانده شده بود.
قبل آن در همه خیابانهای طهران و اصلاً آن موقع هم در همه جای شهر جز همان یک خیابان، مردم روی زمینهای خاکی راه میرفتند و تنها شانسشان این بود که ماموران بلدیه زمین را آبپاشی میکردند تا گردوخاک کمتر شود.
باسوادترها شنیده بودند و بعضی خوانده بودند که این پوشش زمین اسمش آسفالت و قیر است و تویش از ماسههای ریز پر شده و 13بهمن 1308، سرتیپ بوذرجمهری شهردار وقت، اعلام کرده بود که میخواهد خیابانهای شهر را با قیر بپوشاند.
همان موقع هم بیشتر ما کارشناس همه علوم بودیم و عدهای با قیافههای عالمانه آسفالت را نشان میدادند و برای بقیه تعریف میکردند که در فرنگ همه خیابانها همینطور است و برای ساختش اینطور میکنند و آنطور میکنند و لابد به خیالشان هم نمیرسید که چند سال بعد همه خیابانهای شهر آسفالت شده باشد و بعد حدود سال 85 اتوبان همت با یک نوع آسفالت جدید، با دستگاههای مدرن درست شود و شهردار قالیباف اعلام کند که از این به بعد روکش خیابانها خیلی زود فرسوده نخواهد شد و رانندهها بعد از هر دستاندازی فریاد نخواهند زد.